انجام کارهای مهم را بی جهت به تأخیر می اندازم .
انجام دادن و یا شروع کردن کارها و وظایفی که دوستشان ندارم را پشتگوش میاندازم.
3. اگر زمان مشخصی برای انجام کاری در نظر گرفته شده باشد، برای انجامش صبر میکنم و تا لحظه آخر انجامش نمیدهم.
گرفتن تصمیمات دشوار و ناخوشایند را به تعویق میاندازم.
در برابر ایجاد عادات مفید کاری که باعث پیشرفتم میشوند، سهلانگاری میکنم.
برای انجام ندادن کارهایم معمولا بهانه ای پیدا میکنم.
هنگامی که از انجام کاری لذت نمی برم آن را متوقف می کنم.
به طور جبرانناپذیری وقت را هدر میدهم.
خودم آگاه هستم که مدام در حال هدر دادن زمان مفیدم هستم، اما نمیتوانم این مشکل را حل کنم.
هنگامی که مسئولیت سختی در پیش باشد، در انجامش تعویق میکنم.
به خودم قول میدهم کارهایم را انجام دهم و زمانش که میرسد، پافشاری ای برای انجامش نمیکنم ( شانه خالی می کنم).
هر وقت که برای انجام کاری برنامه میریزم، حتما آن را عملی میکنم.
اگر از انجام کاری متنفر باشم، آن را به طور دقیق انجام نمی دهم.
همیشه کارهای مهم را سر وقت به پایان می رسانم و وقت اضافه هم میآورم.
به طور کلی در انجام کارهایم تاخیر دارم، حتی اگر بدانم که انجام آن چقدر مهم است.
کار امروز را به فردا واگذار نمیکنم.